میلاد حضرت علی اکبر(ع)بر تمامی شیعیان و محبینش مبارک باد!!

پايين پاي پادشاه /شهزاده‌اي شبيه ماه

نشسته مثل آينه /همه شدن غرق نگاه


ببين چي ميشه که يه شب /فقط با يک گوشه‌ي لب

حجازو ديوونه کنه /سوار زيباي عرب


وقتي که لبخند مي‌زنه/خديجه زهرا آمنه

مي‌خوان بگن احمد ماست/ليلا مي‌گه عشق منه


ليلا براي پسرش/براي قرص قمرش

شبيه پروانه‌اي بود /که پر مي‌زد دور و برش


ـ تو پيرهنت حرز مي‌ذارم/بي تو من آروم ندارم

بيرون اگه خواستي بري/فقط با عباس مي‌ذارم


 

کنار عباس که باشي/

يه خورده کمتر تو چشي

براي خلق تو خدا/

انگار کشيده نقاشي


«والتين» يه آيه از لبات/«واليل» مال گيسوات

سوار اسبت که مي‌شي /نازل مي‌شه «والعاديات»


دستات که پيمونه ‌مي‌شه/سجاده ميخونه مي‌شه

«سبحان ربي» که مي‌گي/فرشته ديوونه مي‌شه


تو خونه حيدري دارم/شبه پيمبري دارم

الله اکبر! ، روبروم/ علي اکبري دارم


الله اکبر! اومدي/الله اکبر! چه قدي!

الله اکبر! چه دلي!/سرمست ذات احدي


عاشقه تو شاه دینه/پسر ام البنينه

کريم آل هاشمي/بعد از حسن، تو مدينه


رقيه گريون که مي‌شه /همه مي‌گن بهونه‌شه

بگيد علي اکبر بياد/ تا دخترک آروم بشه


 

شبيه غنچه‌ها مي‌شه/ لباش به خنده وا مي‌شه

عليِ اصغر وقتي که/ تو آغوشت رها مي‌شه

 

قبيله بود و يه پسر/ که اومد از غيب يه خبر

قبيله يک قافله شد/ قافله يعني يه سفر


قافله يعني که نمون/ وقتي ندا مي‌ده جنون

يعني عطش تو دل عشق/ يعني خدا تو دل خون


يعني رجز‌هاي علي/يه واحد عشق عملي

«قالوا بلا» يي ابدي/سَرِ قراري ازلي

    

«قالوا بلي» بود و بلا/ يک کربلا بود و بلا

رند بلاکش مست مست/ خون و خدا بود و بلا


یــــــــــــــا عباس

بسم رب العباس

رسیده ست همان روز قیامت ، همان لحظه موعود؛

که فرمود خدا : زود رسد زود...

خلایق همه در حال فرارند وَ بی تاب و قرارند

آرام ندارند ؛ که این روز ، همان روز حساب است

همان روز سوال است و جواب است ،

که مردم ، همه اینگونه پریش اند

نه در فکر پسر یا پدر و مادر و فرزند ، همه در پی خویشند

وَ مردم همگی مست ، همه بی خود و مدهوش

که ناگاه رسید از سوی حق نغمه چاووش

الا اهل قیامت همه ساکت وَ سرها هم پایین

وَ ای جمله خلایق همه خاموش ، شده گوش

سراسر همه ی عرصه ی محشر ، پر از آیه ی کوثر

ملائک همه در شور ،

غزل خوان ، همه سرمستِ شمیم گل حیدر ،گل یاس پیمبر

چه حالی است ؟ خبر چیست ؟ مگر کیست ، قدم رنجه نموده ست به محشر؟

یگانه گهر حضرت داور

الله ُ اکبر ،‌ اللهُ اکبر !

یا حضرت زهرا  ، صدیقه اطهر

ملائک همگی بال گشودند

وَ فرش قدم مادر سادات نمودند

آری خبر این است : امید همه آمد

جبریل صدا زد که : خلایق ، انگیزه خلق دو جهان فاطمه آمد

وَ مبهوت جلالش همه ی ناس

پیچید به محشر ، همه جا عطر گل یاس

زهراست وَ آن وعده شیرین شفاعت ؛

بر چشم ترش اشک نشسته ست چو الماس

بر دست کبودش ، اسباب شفاعت ، همان دست جدا از تن عبّاس

وَ زهرا  شده گریان ابالفضل

همه گریه کن و نوحه سرای غمِ چشمان ابالفضل

مردم همه ساکت همه مبهوت وَ حیران ابالفضل

که این فاطمه ابر کرم و رحمت و عشق است

که از او شده جاری به لبِ خشک زمین بارش باران ابالفضل

ناگاه همه از دهن یاس شنیدند:

« الله ، قسم میدهمت جان ابالفضل 

سوگند تو را حق دو دستان ابالفضل

بر فاطمه ات بار اِلها تو ببخشا

هرکس که زده دست به دامان ابالفضل »

وَ یاران ابالفضل همگی مات ، از هیبت عبّاس

انگار نه انگار که این روز حساب است؛

یکبار دگر روضه و گریه ،یکبار دگر سینه زنی، غربت عبّاس

زهراست کند نوحه سرایی،

آری شده برپا به قیامت ، یکبار دگر هیئت عبّاس !!

عبّاس همانی که قتیل العبرات است

هر قطره ی مشکش ، آبی ز حیات است

شرمنده ز شرمندگیَش ، آب فرات است

با گریه ی زهرا ،‌دیدند ملائک همگی اشک خدا ریخت

با نام ابالفضل وَ دستان شفیعش ،ترس از جگر اهل ولا ریخت

ناگاه در آن حالِ پریشانِ دلِ مادر سادات

آمد ز سوی حضرت موعود ندایی : که زهرا تو همه کاره ی مایی !

تا باز به چشم همه ی خصم رود خار

تا باز ببینند همه وعده ی دادار

تا کور شود هر که به دنیا ز حسد کرد ، حق تو و فرزند تو را ضایع و انکار

بخشم به تو هرکس که توئه فاطمه گویی

ای شیر زن حیدر کرار ،

خود دانی و چشمی که شده خیس ،به اندازه ی بال مگسی ، بهر علمدار !

از وصف چنین قصه به محشر ، یکپارچه در شورم و شینم

یکپارچه سرمست غرورم ، من گریه کن شیر زن شیر حنینم

بی خود شدم از خود وَ چنین نعره کشیدم

الله ، الله ، الله منِ زار ،‌

مست و خراب علمدار حسینم...

یا زهراء

الحمد لله من حیدری ام....

                                                       غدیری ام ، سقیفه ای نیستم

در پی هر خلیفه ای نیستم
خورده گره بند دلم باعلی
غیر علی با دگری نیستم

مست تولای خم حیدرم
غافل از او هیچ دمی نیستم

رهبر من پور ابیطالب است
پیرو هر بی پدری نیستم

لعن به روح پدر دومی
شکر خدا من عمری نیستم...

^^^^^^^^^^^^^^^^^

لعن چیست؟

لعن ما باشد جواب لعن ها پاسخ زخم زبان و طعن ها

لعن اعلان برائت از عدوست بغض تاریخ است که، اندر گلوست

لعن شد مولای ما هشتاد سال حال می گوئید ای شیعه منال

لعنتی که بر لبان شیعه است جلوۀ رنج نهان شیعه است

لعن یعنی آتشی در سینه ها دفتر ابراز بغض و کینه ها

لعن شرح اعتراض ما بود چون شعار مرگ بر اعدا بود

لعن یعنی مرگ بر کفر و نفاق آن که در امت فکند این انشقاق

لعن یعنی یک عبادت یک دعا بر علیه دشمن دین خدا

لعن رسمی عاطفی دینی بود کاشف از نوعی جهان بینی بود

لعن یک اصل است نزد شیعیان می کند اصل تبری را بیان

لعن یعنی فاطمی هستیم ما با علی عهد وفا بستیم ما

لعن یعنی ما سپاه حیدریم گوش بر فرمان چو مالک اشتریم

یا امام زین العابدین


سجاده­اش همیشه پر از عطر یار بود

پیشانی­اش به سجده دائم دچار بود

هم زین­العابدین زمان بود و هم لبش

گل­خانه­ی صحیفه­ی سبز بهار بود

صوتش نگو! به حضرت داوود رفته بود

نهج­البلاغه در سخنش آشکار بود

با آن که از درخت حسین و گل علی­ست

تصویری از فروتنی آبشار بود

هرچند کربلا کمرش را شکسته بود

آیینه­ی تمامْ قد روزگار بود

 




یا فاطمه چشم تو روشن

بیت الولا گردیده گلشن

حق بر حسینت یک دسته گل داد

آمد به دنیا امام سجّاد

امشب شب میلاد است

                                                     


ای دست تو، دستگیر عالم
وی در رخ تو علی مجسم
دریای عمیق مهربانی
تمثال علی، علی ثانی
مرآت حسین مظهر عشق
گل واژه ی ناب دفتر عشق
ای عبد خدانما، اباالفضل
دریاب دمی مرا ابا الفضل
          


دو ماه از دو افق در دو شب تجلّی کرد
یکی شهنشه دوران، یکی امیر سپاهش
دو گوهر از دو صدف از دو بحر گشت نمایان
یکی چراغ هدایت، یکی معین و گواهش
یکی حسین و یکی ناصر حسین، ابوالفضل
که جان خویش به کربلا بداد به راهش
             

ابا عبد الله حسین

بر شیر خدا و نسل شیرش صلوات


بر فاطمه و پور دلیرش صلوات


میلاد حسین است و ابافضل و علی


بر شاه و ولیعهد و وزیرش صلوات


سالروز میلاد امام حسین (ع)، حضرت ابالفضل و امام سجاد رو به همه دوستان تبریک میگم. 

  

                                                                                  


 وقتی ازش پرسیدند عشق چندحرفه؟گفت چهارحرفه!


همه بهش خندیدند...


امازیرلب زمزمه میکرد

حسین حسین...



                              
آسمان خم می‏شود تا به زمین تکیه کند. فرشتگان، دسته دسته از آسمان فرود می‏آیند؛ انگار کسی می‏آید!
تمام کائنات، ایستاده‏اند تا ورودش را به نظاره بنشینند.
نسیم، مژده آمدنش را در کوچه کوچه‏های مدینه جار می‏زند؛ انگار کسی می‏آید؛ کسی که تمام گل‏های زیبا، رایحه‏شان را از عطر خوش او وام گرفته‏اند؛ کسی که تمام آب‏های دنیا، با افتخار، دست تعارف به سویش گرفته‏اند؛ کسی که کشتی نجات و چراغ هدایت خواهد شد.

                                 
حسین علیه‏السلام آمد تا...
حسین می‏آید؛ با کوله‏باری از عشق و ایمان. می‏آید، تا کمر طاغوت‏های جهان بشکند و شوکت ستم، فرو بریزد.
حسین می‏آید؛ تا همه پنجره‏های دنیا، رو به حق و حقیقت باز شوند؛ تا بندهای اسارت و بندگی را از پای بشر باز کند؛ تا ریشه باورهای سبز و آسمانی، نخشکد؛ تا فریاد آزادی و آزادگی، در سینه‏ها یخ نزند و اسلام، جاودانه شود.
زینب مسرور